جان مکسول: همه ما به انسانهایی که روابط خود را برای مدت طولانی حفظ میکنند و رابطه ماندگار دارند غبطه میخوریم و به دیده احترام به آنها نگاه میکنیم. دوستیهای بادوام، همکاریهای بادوام، روابط زناشویی بادوام و…
اما چطور میتوان به چنین روابطی دستیافت؟
یک رابطه ماندگار، باید سالم شروع شود. علاوه بر این، برای مساعد کردن شرایط بهمنظور ایجاد روابط (روابطی که در آنها لذت باهم بودن وجود دارد) چهار عامل بسیار کمککنندهاند:
1- خاطرات مشترک یک جو پیونددهنده به وجود میآورند.
در مارس سال 2004 من و مارگارت سفری هفدهروزه به آفریقا داشتیم. این سفر از طرف سازمانی غیرانتفاعی (که من برای آموزش رهبری به مردم آنسوی آبها تأسیس کرده بودم) ترتیب دادهشده بود. این سفر، سفری طاقتفرسا بود و برای رفتن به چهار کشور این قاره سیاه، مسافتهایی طولانی باید پیموده میشد. کار ما هرروز تا ساعت هفت شب و گاهی نیمههای شب طول میکشید. یعنی در مدت دو هفته و نیم تدریس فقط یک روز وقت استراحت داشتیم. دو روز هم همراه یک کاروان شکار به دیدار دنیای وحشی آن سرزمین دستنخورده و بکر رفتیم.
دوست قدیمیام، تام مالینز، همراه ما در این سفر بود. او رهبری شایسته و مدیری عالی دریکی از بزرگترین سازمانهای فلوریدا است که در امر آموزش و تعلیم، کمکهای زیادی به من کرد. من و مارگارت بعدازظهر بازگشت از آفریقا با هر زحمتی بود خود را به منزل رسانده و خستهوهلاک، یکسره به خواب رفتیم. چون تنها چیزی که احتیاج داشتیم، یک خواب طولانی بود. حتی روز بعد هم حاضر نبودیم از رختخوابهایمان بیرون بیاییم.
بالاخره وقتی سرحال آمدم، برای چک کردن نامهها و سروسامان دادن به کارهایم، پشت میز نشستم که تلفن زنگ زد. تام بود. ما فقط یک روز بود که همدیگر را ندیده بودیم، اما او از خاطرات سفرمان حرف زد و به آنها خندید (توریستهای دیگر همه با دوربینهای گرانقیمت و لنزهای حساس با کاروان شکار همراه شده بودند و من و تام هیچ وسیلهای جز یک دوربین یکبارمصرف نداشتیم). ما از سفر سخت و هزاران انسانی که تعلیم داده بودیم گفتیم.
در آخر صحبت تلفنی تام گفت: «جان! حاضری دوباره به آفریقا برویم؟» ما هرگز آن مسافرت هیجانانگیز را فراموش نکردیم، چون خاطرات مشترک، آن پیوند دوستیمان را قویتر کرد.
این قبیل خاطرات در رابطه ماندگار افراد از ارزش فوقالعادهای برخورداراست. من و مارگارت با بزرگتر شدن فرزندمان سعی کردیم خاطرات مشترک بیشتری با آنها داشته باشیم و خوشبختانه تابهحال، در تمام خاطرات زیبا و بهیادماندنی زندگیمان، باهم بودهایم.
2- باهم رشد کردن یک جو متعهدانه به وجود میآورد
در دههٔ 1970، مارگارت و دو تن از دوستانش تصمیم گرفتند با کمک هم یک مغازهٔ گلفروشی باز کنند. ما در آن زمان پولی در بساط نداشتیم. و بنابراین از بانک محلی، درخواست وام اشتغال کردیم. هنوز روزی را که در دفتر رئیس بانک نشسته بودیم، به یاد دارم. او گفت: «در مورد درخواست شما یک خبر خوب و یک خبر بد وجود دارد. خبر خوب اینکه با وام شما موافقت میکنم و خبر بد اینکه مطمئن باشید این شراکت زیاد طول نخواهد کشید. خیلیها باهم شروع میکنند اما فقط عده کمی باهم میمانند.»
حرف آن روز آن مرد را میتوان به تمام انواع روابط ماندگار تعمیم داد.
شروع کردن و خاتمه دادن همیشه آسانتر از حفظ رابطه است. میدانید چرا؟ چون همیشه در شروع روابط هیجان باهم آغاز کردن در ادامهٔ آن تعهد باهم تاب آوردن و در پایان آن لذت باهم وجود دارد.
بنابراین پل ارتباطی بین روابطی که باهم شروع میشوند و باهم میمانند چیست؟ پاسخ «رشد» است. انسانهایی که باهم رشد و ترقی میکنند، به یکدیگر متعهدتر بوده و معمولاً خوشحالتر هستند. در حقیقت خودِ روابط رشد میکنند. اگر هدف، باهم رشد کردن باشد، احتمال باهم ماندن و رابطه ماندگار هم بیشتر خواهد بود. البته متأسفانه پیشبینی آن بانکدار درست از آب درآمد. در پایان سال دوم، یکی از شرکای مارگارت بدعهدی کرد و دست از آن کار کشید.
3- احترام دوجانبه، یک جو سالم به وجود میآورد.
احترام در یک رابطه ، جوی سالم ایجاد میکند. زیرا قبل از آن دو چیز به وجود میآید. یک: اعتماد (همانطور که میدانید اعتماد سنگ بنای تمام روابط ماندگار است) و دوم: خدمتگزاری. انسانها نمیتوانند از کمک کردن و احترام گذاشتن به کسی که برایشان محترم است، دستبردارند و همانطور که آلبرت انیشتین گفته است:
فقط زندگی که به خاطر دیگران باشد، ارزشمند است.
4- عشق بیقیدوشرط یک جو ایمن به وجود میآورد.
نویسنده کتاب کودکان – دینا ماریا مالوک کریک – مینویسد: «کسی که افکارش را وزن نمیکند و کلماتش را اندازه نمیگیرد، امنیت را به ما هدیه میدهد.» زیباترین تجربه دنیا این است که فردی شمارا بدون هیچ قید و شرط و برنامه و دستوری دوست داشته باشد. زیراا همهجا را تبدیل به محیطی امن برایتان خواهد کرد. من و مارگارت بهتازگی در سفری هوایی با زوجی در صندلی کناریمان، آشنا شدیم.. بعد از باز شدن باب گفتوگو، آن زن از من پرسید: «خانه شما کجاست؟» و من بدون لحظهای درنگ، با اشاره به مارگارت گفتم: «هر جا که او باشد» این حقیقت داشت. مارگارت مرا بدون قید و شرط دوست دارد. او پناهگاه امن من است. در زندگی هیچ لذتی دلنشینتر از عشق بیقیدوشرط نیست. مارگارت بزرگترین شانس زندگی من است و خردمندانهترین تصمیم زندگیام، پیشنهاد ازدواج به او بوده است.
و این محصول تمام روابط ماندگار است: لذت.
پیشنهاد می دهیم برای دستیابی به را بطه ماندگار دوره<< رابطه شیرین>> را از دست ندهید:
در دوران قبل از ازدواج افراد فرصت زیادی برای تثبیت زندگی و دستیابی به اهداف تحصیلی، شغلی و اجتماعی خوددارند. بعد از ازدواج ممکن است فرصت کافی برای رسیدن به این اهداف نداشته باشید. پس بهتر است قبل از ازدواج مسیر زندگی خود را تعیین کنید. تحصیل در رشته موردعلاقه، ورزش کردن حرفهای، شناخت شغل و استعداد شغلی خود ازجمله کارهایی است که بهتر است قبل از ازدواج انجام شوند.