تأثیر زخم های روحی

تاثیر زخم های روحی

انسانها خیلی بیشتر از درد فرار میکنند تا اینکه به سمت لذت گام بردارند.

همان‌طور که در بدن ما زخم ایجاد می‌شود و آن زخم تولید درد می‌کند، در زندگی زخم‌هایی روحی هم هست که تولید درد روحی می‌کند. به قول صادق هدایت: «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته می‌خورد و می‌تراشد.» پس این زخم‌ها هستند که تولید درد روحی می‌کنند و برای درمان دردهای روحی باید یک‌راست برویم سراغ زخم‌های روح.

زخم‌ها تأثیرات عجیب و عمیقی در ساختار روانی ما می‌گذارند و می‌توانند کل ساختار روان ما را مهندسی مجدد کنند.

اما چرا؟ چرا زخم‌ها آن‌قدر تأثیر می‌گذارند؟

یک آزمایش معروف در روان‌شناسی وجود دارد به نام Classic Passive Avoidance که آمدند با یک موش و یک محفظه با 2 اتاقک این آزمایش را انجام دادند:
هم‌زمان با صدای یک زنگ، برق کوچکی به یک اتاقک وصل می‌شد و طبیعتاً موش می‌پرید به اتاقک بغلی. کمی این را تکرار می‌کردند که شرطی‌سازی انجام شود. صدای زنگ، ولتاژ برق و موش به اتاقک مجاور می‌گریخت. پس از مدتی برق را کلاً قطع کردند. یعنی صدای زنگ می‌آمد ولی خبری از برق نبود. حالا بررسی کردند که به‌طور میانگین چند بار بعد از قطع شدن برق، موش با صدای زنگ به اتاقک کناری می‌رفت؟ حدود 40 تا 50 بار.
سپس آمدند کار دیگری کردند. به‌جای سیستم تنبیه، سیستم تشویق و پاداش را آزمودند. این دفعه با هر بار صدای زنگ، در اتاقک مجاور یک خوراکی موردعلاقه‌ی موش را گذاشتند. بازهم تکرار و تکرار. صدای زنگ و موش به اتاقک مجاور می‌رفت و چیزی می‌خورد. بعد از یک مدت، پاداش را حذف کردند. یعنی صدای زنگ می‌آمد اما خبری از خوراکی نبود. حالا به‌طور میانگین موش چند بار تلاش می‌کرد بعد از صدای زنگ به امید خوراکی به اتاقک کناری برود؟ حدود 4 تا 5 بار.
می‌بینید اختلاف چه قدر است؟! تقریباً حدود 10 برابر!

حالا این آزمایش چه ربطی به موضوع ما دارد؟ در ما انسان‌ها هم ‌چنین مسئله‌ای وجود دارد. ما برای رسیدن به یک پاداش زودتر خسته می‌شویم و بی‌خیال، اما کافی است یکجا زخمی بخوریم، طرد شویم، شکست مالی یا شکست عشقی بخوریم، اینجاست که حالا حالاها در حال فرار هستیم! و اصلاً حاضر نیستیم به هیچ صورتی دوباره آن درد را تحمل‌کنیم. یعنی خیلی بیشتر از درد فرار می‌کنیم تا اینکه به سمت لذت گام برداریم!

احتمالاً ذهن نیاکانی و ژنتیک ما هم همین‌گونه بوده است. یعنی آن اجدادی که با کوچک‌ترین صدا هوشیار می‌شده‌اند تا شکار خرس و گرگ نشوند. احتمالاً ما بازماندگان آن‌هاییم! وگرنه آن اجدادی که خیلی خطر را جدی نگرفته‌اند خوراک حیوانات شده‌اند و نسلشان منقرض گشته!
خب تغییرات ژنتیکی میلیون‌ها سال زمان می‌برد و ما در یک شکاف بین ژن‌هایمان و شرایط اجتماعی هم هستیم. یعنی الآن ما خیلی به آن هوشیاری و فرار از درد نیاز نداریم. اصلاً چنین خطرهایی ما را تهدید نمی‌کند. اما همچنان بخشی از مغز ما تحت تأثیر همان ژن‌های قدیمی است! درحالی‌که دیگر خبری از غار و پلنگ و خرس نیست، اما ناخودآگاه یاد گرفته‌ایم سریعاً فرار کنیم!
بنابراین کارکردن روی زخم‌ها و خلاص شدن از آثار بدشان در زندگی بسیار به ما کمک می‌کند و ما را از شر بسیاری از دردهای روحی می‌رهاند. تا این زخم‌ها در روان ما پررنگ باشند، آن‌ها کنترل ما را در دست دارند نه خودمان! ما برده‌ی آن‌هاییم و یک‌عمر حس تلخی و درد را با خود حمل می‌کنیم!

وقتی بچه بودم یکی از اقوام دورمان مهمان ما بود. ناهار ماهی داشتیم. نشستیم سر سفره و شروع به خوردن کردیم. حاج حسین آقا هم تا جایی که یادم هست بااشتها شروع کرد. اما کمی که گذشت تیغی در گلویش گیر کرد! مثل‌اینکه خوب ماهی را تمیز نکرده بود. بنده‌خدا نه راه پس داشت نه پیش! نه می‌توانست محتویات دهانش را خالی کند نه می‌توانست قورت بدهد! خلاصه سبز شد سفید شد و سرخ شد و با هر زحمتی آن لقمه را قورت داد. بعد رو به مادرم گفت حاج‌خانم من اصلاً ماهی دوست ندارم و به خاطر شما خوردم! حالا همین برنج را خالی می‌خورم. خدا بیامرزدش. تا جایی که زنده بود و یادم هست دیگر هیچ‌وقت ماهی نخورد.

خیلی از ما در زندگی این‌جوری هستیم. یک‌بار تیغ ماهی در گلویمان گیرکرده و خوب ماهی را تمیز نکرده‌ایم و حالا یک‌عمر خودمان از خوردن ماهی محروم ساخته‌ایم! بعضی زخم‌ها و دردها که نسل‌اندرنسل انتقال‌یافته! مثلاً سگ دنبال پدربزرگ من کرده و حالا من سال‌هاست که از سگ فراری‌ام! یعنی آن اتفاق را خودم هم تجربه نکرده‌ام! و دارم به‌سرعت می‌دوم درحالی‌که الان اصلاً سگی وجود ندارد! از چنین مسائلی بگیرید تا زخم‌ها بزرگ‌تر و تأثیرگذارتر.

مثلاً فرض کنید پدر من شغلش آزاد بوده و وقتی من بچه بوده‌ام به طرز بدی ورشکست شده و حالا من کلاً دنبال کارمندی هستم!

دوستی داشتم که نقاش و هنرمند بود و تقریباً 10 سال پیش هر تابلویش حدود 2 میلیون فروش می‌رفت، اما کارمند ساده یکجایی بود که ماهی 200 هزار تومان حقوق می‌گرفت! واقعاً برایم جای تعجب داشت. پرسیدم چرا نمی‌روی دنبال هنرت؟ گفت پدرم حرف خوبی به من یاد داد. گفت ببین فرزندم هنر خوب است اما خدایی نکرده خدایی نکرده اگر یک‌روزی دستت و انگشتت قطع شود آن‌وقت می‌خواهی چه کنی؟! پس بیا و این آب‌باریکه را داشته باش و از هنر بگذر! همین‌طور که با تعجب نگاهش می‌کردم گفتم خب الآن هم که کارت با دست است! یعنی اگر خدایی نکرده آن اتفاق برای دستت بیفتد احتمالاً اینجا هم کار خود را از دست می‌دهی که! یک‌جوری نگاه کرد و تأیید کرد که حس کردم اصلاً حتی به این موضوع فکر هم نکرده!

می‌بینید تأثیر یک زخم چیست؟! و ما چه قدر بی‌تفکر فقط در حال فراریم؟ بدتر اینکه خیال می‌کنیم با فرار کردن چیزی درست می‌شود. درحالی‌که از درون هر چه می‌گذرد افسرده‌تر و کسل‌تر می‌شویم. و عجیب است(!) که یکسری آموزش‌ها دقیقاً همین فرار کردن را به ما توصیه می‌کنند! «بهش فکر نکن! به افکار و احساسات بد و منفی‌ات فکر نکن!» این یعنی همان فرار. فراری رو به عقب که عمق وجود ما را هیچ‌گاه خوب نمی‌کند.
اما من می‌خواهم همین را به شما بگویم که برادرم، خواهرم، دوست عزیزم: افکار و احساسات منفی‌ات را دور نریز! خیلی حیف است! همین‌ها سرنخ ردیابی و حل کردن مسائل عمیق‌تر توست. اگر روی این‌ها خاک بریزی اتفاق خوبی در انتظارت نخواهد بود. و یک روز باز دچار خواهی شد.

اما آیا زخم‌های آدم‌ها به یک‌شکل است؟ یا بهتر بگویم آیا همه به یک‌شکل زخم می‌خورند و درد روحی دارند؟ خیر. در حقیقت جنس روان و تیپ شخصیتی هر فرد باعث می‌شود یکسری مسائل برای او زخم زننده‌تر و دردناک‌تر باشد. انواع تیپ‌ها و مسائلشان را در دوره‌ی «سفر به عمق مردانگی و زنانگی» کامل توضیح داده‌ام.

هر چیز و هر مسئله‌ای که برای ما مهم‌تر باشد، باعث می‌شود شکست در آن حیطه برایمان دردناک‌تر باشد.

مثلاً در برخی تیپ‌ها مثل آتنا و آپولو که عموماً تحصیلات و مدارک علمی برایشان اهمیت زیادی دارد، قبول نشدن در آزمون دکترا، شکستی سنگین و دردناک است. درحالی‌که همین موضوع برای تیپ‌های احساسی مثل پوزیدون خنده‌دار است! آن‌ها شاید بگویند: «ول کن بابا اصلاً همین‌که تا اینجا هم خوندی خیلی حوصله داشتی!»
اما دردِ پوزیدون تایپ‌ها (درباره این تیپ‌ها در صفحه اینستاگرام و در بخش IGTV هم توضیحات مختصری داده‌ام)، دردِ یک فرد و انسان است. پس برای این‌ها اگر کسی به آن‌ها نه بگوید بسیار دردناک خواهد بود. و آماده‌ی شکست عشقی خوردن هستند!

پس جنس روان ما در جنس زخم‌هایمان تأثیر دارد. و الزاماً یک زخم خاص برای همه درد یکسانی تولید نخواهد کرد. و اما برای درمان این زخم‌ها باید چه کنیم؟

مقاله فوق، بخشی از کتاب «افکار منفی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ات را دورنریز» است. اگر خوشتان آمده می‌توانید کتاب را از طریق لینک زیر سفارش دهید:

2 دیدگاه برای “تأثیر زخم های روحی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *