اعتماد به نفس و یک کار کلیدی در افزایش آن

عزت و اعتماد به نفس

«مهم‌ترین مانع تجربه عاشقانه این است که خودمان را لایق عشق ندانیم» براندن

سه محدوده اعتماد به خدا، اعتماد به نفس و اعتماد به دیگران ، با هم مرتبط هستند.
ما بدون اعتماد به خداوند، خود مدار و از خود راضی می‌شویم،
بدون اعتماد به دیگران، به همه شکاک و بدگمان می‌شویم
و بدون اعتماد به نفس ، قدرتمان را از دست می‌دهیم و شکست می‌خوریم.

براندن می‌گوید: «عزت و اعتماد به نفس یعنی اینکه باور داشته باشم شاد بودن حق من است و احساس ارزشمند بودن، کاملاً طبیعی است. من لیاقت زندگی خوب مانند دیگران را دارم و مثل هرکسی حق دارم برای تحقق خواسته‌هایم تلاش کنم و برای دسترسی به ارزشهایم و حفظ آنها بکوشم و میوه‌های شیرین درخت تلاش وکوششم را بچینم و استفاده کنم»

عزت نفس برابر رضایت از خود است و رضایت یعنی پذیرش وضعیت فعلی. حتی اگر وضعیت فعلی خوب نباشد، اما شما هرگز ناامید نمی‌شوید و نمی‌گویید «نمی‌توانم کنار بیایم». رضایت یعنی ایمان به اینکه می‌توانید در هر آزمایشی موفق شوید.

2 تاثیر مهم اعتماد به نفس

اولین کارکرد اعتماد به نفس، ثبات در وجود شماست و دومین کارکردش گسترش و بسط شما. یعنی چه؟ باید مایل باشید بر لبه تیغ تیز زندگی قرار گیرید. از حیطه امن خود بیرون بیایید و شخصیت و دل خود را بزرگ‌تر کنید.
هلن کلر می‌گوید: «امنیت خرافه است! نه چنین چیزی در طبیعت وجود دارد و نه آدمی‌زاد در یک کلیت انسانی چنین چیزی را تجربه خواهد کرد. درواقع در درازمدت گریختن از خطر چندان امن‌تر از در معرض خطر بودن نیست. زندگی یا ماجراجویانه‌ای شجاعانه است و یا کلاً چیز باارزشی نیست»

عزت و اعتماد به نفس، ارتباطات شما را سالم‌تر و شفاف‌تر می‌کند. می‌توانید خواسته‌هایتان را مطرح کنید و از انتظاراتتان حرف بزنید. درضمن هر چه عزت‌نفس بالاتری داشته باشید، دوستان و اطرافیان بهتری خواهید داشت. برای تقویت اعتماد به نفس و همینطور عزت نفس راه‌های زیادی هست که در مقالات دیگر هم توضیح داده خواهد شد. ولی قبل از بررسی آن راه‌ها دوست دارم مطلبی را با شما در میان بگذارم. قبل از هر کاری در این حوزه:

کلید اعتماد به نفس = با خودتان همدلی و هم‌دردی کنید

یعنی چه؟
برای همه ما پیش می‌آید که مثلا درابتدای سال جدید یا در مقاطع خاصی در زندگی‌مان برنامه‌ها و اهداف خاصی را در نظر می‌گیریم و می‌نویسیم. اما در آن مقطع به تمام یا بخشی از قول و قرارهایی که با خودمان گذاشته‌ایم عمل نمی‌کنیم. مثلا به خود می‌گوییم وزنم را کم می‌کنم و روی آمادگی جسمانیم در سال جدید کار می‌کنم.

برای آنکه مفهوم همدلی با خود را بهتردرک کنید، فرض کنید که به بهترین و صمیمی‌ترین دوست خود بگویید:
«می‌دانی که دوستت دارم، اما هیکل جالب و مناسبی نداری، به این بازوهایت نگاه کن. آخرین باری که ورزش کردی کی بوده؟! راستی دو روز قبل که دوستت فراموش کرده بود آن پول را واریز کند این چه طرز برخورد با او بود؟ وای خدا من، تو آدم بدی هستی و سست‌عنصر. در تحصیل هم که آخرش فوق لیسانس‌ات را نگرفتی! تو در هر کاری یک آدم شکست‌خورده‌ای!»
سؤال اینجاست که آیا واقعاً این‌گونه حرف‌ها را به کسی که دوستش دارید و به بهترین دوست خود می‌زنید؟ البته که نمی‌زنید. به خودتان چطور؟ حتماً! و شاید بدتر از این‌ها را به خود بگوییم!

وقت نوبت به خودمان می‌رسد، رحم و مروت را هم فراموش می‌کنیم چه رسد به اینکه با خود دوست باشیم! به شدت به خود حمله می‌کنیم و بدترین صفات و انگیزه‌ها را به خود نسبت می‌دهیم.

مسئولیت زیاد یا شکست خورده ؟!

این‌بار که با خود خلوت و سکوت می‌کنید از خود بپرسید: «چه عاملی باعث می‌شود به هدف‌هایت نرسی وچقدر از این حیث ناراحتی؟» ممکن است به چنین جواب‌هایی برسید که: «اینکه ساعت 8 شب که بایستی شام را آماده کنم و فرزندم هم برای انجام تکلیفش به من نیاز دارد، ورزش کنم کار بسیار سختی است» یا «دوست دارم ادامه تحصیل بدهم ولی این باعث می‌شود خانواده و فرزندانم را کمتر ببینم وخب اول رفاه خانواده‌ام را در نظر می‌گیرم» یا «همیشه سعی می‌کنم با دوستان و اطرافیانم در لفافه رفتار کنم ولی گاهی کنترلم را ازدست می‌دهم و بداخلاق می‌شوم» و…

منظور من از این تفکرات و تمرین ذهنی این است که اگر دقت کنید، شاید شما آدم شکست‌خورده‌ای نباشید بلکه انسانی هستید که مسئولیتهای مختلفی دارد. این برای همه ما ممکن است تا حدی واقعیت داشته باشد. ما معمولاً خودمان را بیش از حد تنبیه می‌کنیم، بیش از حد خودمان را کوچک می‌شماریم و تحقیر می‌کنیم. در حالی که ممکن است موفقیت‌های بسیاری که به دست آورده‌ایم را نبینیم و فقط آن دسته از کارهایی را که نکرده‌ایم یا نمی‌توانیم بکنیم را در نظر بگیریم.
شاید شما صاحب فرزند هستید و نمی‌توانید از کنار نیازهایش بگذرید و به همین دلیل از قسمتی از کارهای شخصی‌تان چشم‌پوشی می‌کنید. از این‌رو به خود ارزش بیشتری بدهید و به خاطر آن کارهایی که می‌کنید به خود اعتبار ببخشید.

در تحلیل اهدافتان به خود نگویید برای اینکه احساس شادی و رضایت کنم این یک کار باید انجام شود. مثلاً خودتان را سرزنش می‌کنید که چرا در رشته‌تان فوق‌لیسانس نگرفته‌اید. بدانید برای احساس موفقیت و شادمانی لزوماً به مدرک فوق‌لیسانس نیاز ندارید.

چکیده

بنابراین در شرایط دشوار به خود چیزهایی را بگویید که کسانیکه به شما علاقه دارند می‌گویند. یا چیزهایی را که شما به افراد مورد علاقه‌تان می‌گویید را، به خودتان هم بگویید و خود را هم دوست بدارید. اگر از آن دسته افرادی هستید که نمی‌توانید نکته‌های مثبت خود را تأیید کنید سراغ دیگری بروید. کسی که با دلیل، تحسینتان کند. این، پایه‌ای ترین و بهترین راه افزایش اعتماد به نفس در همه انسانهاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *