خلع سلاح چیست؟
یکی از اصلیترین و مهمترین مهارت از دسته مهارتهای شنیداری که بسیار قدرتمند است و در ارتباطات جادو میکند. اما ازآنجاکه نتایج خوب سختیهای خاص خودش را نیز دارد، درعینحال شاید سختترین مهارت نیز باشد. هرچقدر که روابط ما خوب باشد بازهم هرازچندگاه با انتقاد روبرو خواهیم شد. مهارت خلع سلاح یعنی با این انتقادها موافقت کنیم! یا با خود انتقاد موافقت میکنیم یا با حق انتقاد از عقیده، به همین سادگی.
چقدر برایتان اتفاق افتاده؟!
دقت کردهاید که هر وقت تلاش میکنید در برابر انتقاد از خود دفاع کنید خیلی بهندرت موفق میشوید؟! و تازه هرچه بیشتر دفاع کنید، روبرویی حملاتش بیشتر میشود.
وقتی از این مهارت استفاده میکنید درواقع حقیقتی را در گفتههای طرف مقابلتان پیدا میکنید و آن را میپذیرید،
حتی اگر گفتهاش غیرمنطقی و غیرعادلانه باشد. با این کار به روبرویی ثابت میکنید انتقادش صحت ندارد!
دو تضاد بزرگ!
شاید این حرفها متناقض و متضاد به نظر برسند، دقیقاً همینگونه است. دو تضاد بزرگ در اینجا وجود دارد:
1- وقتی تلاش میکنید مقابل انتقادی بهظاهر غیرمنطقی و ناعادلانه از خود دفاع کنید، بیدرنگ ثابت میکنید آن انتقاد کاملاً درست بوده است.
2- وقتی انتقادی بهظاهر غیرمنطقی و ناعادلانه را از صمیم قلب میپذیرید، بیدرنگ ثابت میکنید آن انتقاد نادرست بوده است و ناگهان دید طرف مقابل نسبت به شما تغییر خواهد کرد.
مثلاً دوست صمیمیتان به شما میگوید که به او توجه نمیکنید، حرفهایش را بهدرستی گوش نمیکنید و شنونده خوبی برایش نیستید. اگر جنجال کنید که نقدش اشتباه است دقیقاً ثابت کردهاید که درست میگوید و واقعاً به او گوش نمیدهید! یا مثلاً کسی نظر شمارا به خاطر سنتان نادیده میگیرد و زیر سؤال میبرد. چنانچه شما وارد بحث شوید که اشتباه میکند، درنهایت او میفهمد که واقعاً درست فکر میکرده!
دیگران واقعا دنبال چه هستند؟!
معمولاً کسی که از شما انتقاد میکند بیش از هر چیز دوست دارد که به احساسات و اعتراضات او گوش دهید و او را جدی بگیرید. وقتی حتی به او گوش نمیدهید، هم مشکل را حلنشده رها میکنید و هم با بیاعتنایی یا پرخاش خود، مشکل را پیچیدهتر میکنید. حتی اگر با یک نگاه و لحن منطقی (ازنظر خودتان) شروع به صحبت کنید و توضیحاتی از جزئیات رفتارتان بدهید یا آن را کوچک و کماهمیت جلوه دهید تا بهنوعی کارتان را توجیه کنید بازهم طرف مقابل در موقعیت حقبهجانب قرار میگیرد زیرا در این مورد که احساسات یا دلایلش تأیید شود یا حداقل مورد درک قرار گیرد شکستخورده و در این لحظات در ذهنش دلایل شمارا با دلایل خودش مقایسه میکند و بهطور فزایندهای خشمگین میشود.
همه ما میخواهیم مورد تأیید قرار گیریم و این مهر تأیید، امکان ارتباط و صمیمت را به نحوهای معجزهآسا فراهم میکند. همسرانی را دیدهام که نزدیک به چهل سال در آرزوی تأیید سوختهاند! چهل سال انتقادشان با دلایل منطقی(!) پاسخدادهشده اما هرروز خستهتر و ناامیدتر شدهاند. درحالیکه اگر فقط یکبار همسرشان سعی میکرده حقیقت پشت حرفشان را بفهمد و مورد تأیید قرار دهد، بهجای 40سال سرازیری، عمری در حال صعود در ارتباطات و صمیمت خود پیش میرفتند.
پس روش برخورد با انتقاد چیست؟
منظور این نیست با فردی که با او اختلاف دارید مهربان باشید. یا اینکه به شیوهای تصنعی و بدون درک واقعی، گفتههایش را تأیید کنید. خلع سلاح یعنی با پرسیدن سؤالات و جزئیات بیشتر حقیقت واقعی حرفهای روبرویی را کشف کنید و سپس عمیقاً با آن موافقت کنید و آن را بپذیرید. شاید فکر کنید که نمیشود و یا من چطور با حرفی موافقت کنم که فکر میکنم نادرست است؟
اگر عمیق و بهطور غیر تدافعی به انتقادات گوش دهید بهکرات میفهمید که بسیاری از چیزهایی که دیگران میگویند ارزشمند، دقیق و یا حتی کاملاً موافق باعقیده شماست! از منظری دیگر، هیچچیز در زندگی قطعیت ندارد و اغلب گفتههای منتقدان درست از آب درمیآید! و چون نمیتوانید مطمئن باشید که انتقاد همیشه نادرست خواهد بود، حداقل میتوانید با حق انتقاد از عقیده موافقت کنید. درهرصورت روبرویی این حق را دارد.
هرچه بیشتر روی این مهارت تمرین کنید احساس راحتی و آرامش بیشتری خواهید داشت، ارتباطات صمیمیتری را تجربه خواهید کرد و در زندگی شخصی و حرفهای خود موفقتر خواهید بود. و بالعکس با ضعف در آن، زندگیتان تلخ و تلختر و روابطتان سیاهتر میشود. که متأسفانه در جامعه زیاد با آن روبرو هستیم.
عمق فاجعه با یک مثال!
کسانی که سر کوچکترین انتقادات جنگ به پا میکنند، بیآنکه به گفتههای طرف مقابل توجه کنند، مثلاً در ماشین خانم به آقا میگوید «خیلی تند پیچیدی! کار خوبی نبود» و آقا میتواند فرضاً بگوید: «درست میگی، این پیچ را خیلی تند پیچیدم، سعی میکنم دفعه بعد سرعتم را کم کنم»، و ماجرا با آرامش به همینجا ختم شود، ولی این حرف و نقد ساده به دقایق و ساعتها بحث میکشد تا آقا ثابت کند رانندهای حرفهای است و اصلاً اشتباه نکرده، نمیکند و نخواهد کرد! این تازه یک انتقاد کوچک و کمارزش است. وقتی پای عواطف، احساسات و مسائل پیچیدهتر باز میشود میبینیم که در عمل، یکعمر زندگی را به کام خود و دیگران تلخ کردهایم و لذت صمیمت را بخشیدهایم و نهایتاً برای سرپوش گذاشتن روی ضعفهای خود یک برچسب میزنیم به دیگران! مثلاً همه مردها یا همه زنها همیناند! و تازه به دیگران نصیحت میدهیم که مبادا اشتباه کرده و ازدواج کنند!
غرور = مهمترین مانع
این مسئله در کار و تمام ابعاد زندگی ما بهوضوح وجود دارد. بهجای جاده آسفالت در مسیر خاکی میرویم و به دیگران هم توصیه میکنیم راه خوبی نبود! درحالیکه شاید راه بهتر و آسفالت وجود داشته ولی ما آن را به هر دلیل پیدا و استفاده نکردهایم. لزومی ندارد که نه شما و نه منتقدتان، سر «غلط» یا «بد» بودن داغ کنید! نهایتاً شما صرفاً دو نفر هستید که به یک مسئله از دو دیدگاه متفاوت مینگرید. اگر فقط کمی از غرورتان بگذرید و درجاهایی بپذیرید که اشتباه کردهاید، اگر نترسید که با قبول واقعیتها طرف مقابلتان پر رو شود، آنوقت این مهارت فوقالعاده در زندگیتان غوغا خواهد کرد!
برای فروشندهها و کسبوکارها
خلع سلاح، در تجارت و کارتان نیز بسیار مؤثر است. خیلی دیدهام که مشتری انتقادی میکند و فروشنده دنبال توجیه با دلایل منطقی خاص خودش است تا بگوید شرکت ما آنطور که شما میگویید نیست و خیلی شرکت خوبی است! غافل از اینکه با همین رفتار و با درک نکردن مشتری، پیام منفیای را به او بروز میدهد. مشتری (و هر انسانی) میخواهد حرفش شنیده و درک شود. و اگر یک ساعت هم با دلایل علمی، اجتماعی، فرهنگی و … از خوب بودن شرکتتان صحبت کنید حتماً این آخرین تماس آن مشتری با شما خواهد بود. یکی از دلایل عمدهای که یک فروشنده باید کمحرف باشد همین است. باید خیلی خوب گوش کند، تأیید کند و چیزی را به مشتری بدهد که میخواهد، اما یک فروشنده حراف فقط دنبال آن است که محتویات فکریاش را به مشتری بخوراند! پس یادتان باشد وقتی شما اصرار میکنید که طرف مقابلتان اشتباه میکند همیشه ثابت میکنید که حق با اوست.
یک تمرین عالی اما سخت!
برای تمرین بیشتر، با خود فکر کنید که احمقانهترین و بیمعناترین انتقادی که ممکن است کسی به شما نسبت بدهد چیست؟ سپس تلاش کنید تا واقعیت را در آن انتقاد پیدا کنید. مثلاً من دوستی دارم که با همسرش بر سر «لجبازی» بحث میکردند. همسرش میگفت که او لجباز است، اما دوست من در جواب میگفت بههیچوجه نمیتوانم با حرفش موافقت کنم، این دروغ است، من لجباز نیستم!! به نظر شما خندهدار نیست؟! او با همین حرف و رفتارش ثابت میکرد که لجباز است.
سلام
دو تا سئوال داشتم :
1. یکی وقتی در بعضی مهمانیهای خانوادگی فردی که فامیل و صاحبخانه هست مرتب تذکر میکنه اینجا بشین اینکار را بکن به نظر شما بهترین پاسخی که به افراد کنترل کننده میشه داد چیه؟
2. بعضی اوقات در بحثها شخص مقابل صدایش را مرتب میبره بالا, اگر سکوت کنیم آن فرد میفهمد که با بالا بردن صدایش میتواند بقیه را وادار به سکوت در مقابل کارهایش کنه! به نظر شما بهترین برخوردی که در این وضعیت میشه داشت چیه؟
سلام و وقت بخیر. سپاس از همراهی شما
خیلی سوالات خوب و درعین حال مفصلی هست.
اولا یک موردی رو بگم خدمتتون که برای شناخت دقیقتر و عمیق آدمها فقط به رفتارها نگاه نکنید. ما اگه به دلایل آدمها فکر کنیم و اونها رو بشناسیم خیلی بهتر درکشون میکنیم و میتونیم واکنش درست نشون بدیم. مثلاً رفتار «کمک کردن» به یک آدم نیازمند رو در نظر بگیرید. سوال اینجاست که این رفتار برای هر فرد چه جذابیتی داره؟ بهوسیله اون به چی میرسه؟
ممکنه یک فرد برای اینکه در جمع تصویر یک انسان وارسته رو از خود بهجا بگذاره، به کسی کمک کنه. ممکنه فردی دیگه برای اینکه تمرین دست و دلبازی کنه این رفتار رو انجام بده، ممکنه شخصی با دیدن یک فرد نیازمند به یاد خاطرهای از نزدیکانش بیفته و احساساتی بشه و یا هر دلیل دیگری. منظور اینه که «کمک کردن به یک فقیر» تنها یک رفتار است. مثل یک ابزار که هر کس استفاده متفاوتی از اون میکنه. هر کس دلیلی برای رفتارش داره و مهمتر از خود رفتار، انگیزهها و دلایل شخصی هر فرد برای انجام اون رفتاره.
این دو مورد که شما فرمودید هم باید به قبل تر نگاه کرد به علت رفتارها باید پی ببریم درواقع. اینکه چرا ی آدم صداشو برده توی یک بحث دلایل خیلی متفاوتی میتونه داشته باشه.
در مورد سوال اول حتی الامکان از این افراد دوری کنین و نذارین در زندگیتون حضور داشته باشند این افراد می تونن یکی از عوامل ایجاد استرس در زندگی شما باشن. در ضمن تکنیک اول قاطعیت در کلام رو پیشنهاد میکنم که یکم مفصله ولی مختصر میگم: 4 مرحله ساده داره که اگه این 4 اتفاق بیفتد هیچ آزاری در وجود گوینده و شنونده رخ نمیدهد و ارتباط کامل انجام میشود:
1. اصل داستان را توصیف کنیم.
2. نظر درونی یا احساس خودمونو بگیم.
3. ترجیحمون را بگیم.
4. پیامد ترجیح هم گفته بشه.
در مورد سوال دوم باید بگم سعی کنید خودتون رو درحد دیگران پایین نیارید! اونا رو تاحد خودتون بالا بکشید. همونطور که در مقاله هم توضیح داده شده اگر بخواهید به کسی ثابت کنید اشتباه میکنه و رفتارش اشتباهه معمولا رفتار بدش رو بیشتر توجیح میکنه. بهتره در اون لحظه از محتوای گفتگو و یا کلا اون فضا بیرون بروید و در مورد این فکر کنید که چرا این کار رو کرده. و نقش شما در بروز این موضوع چیه
این مباحث رو خیلی مفصل در کتابم هم توضیح داده ام.
موفق باشید و هر سوالی بود بازم درخدمتم
ممنونم برای توضیحات خوبی که دادید
سئوالات دیگری داشتم که بعد از مطالعه کتابتان از شما میپرسم
متشکرم
درخدمتم