برای خیلی از ما اخلاق مساله مهمی در روابط است و همیشه دنبال آدم خوش اخلاق و اخلاق مدار هستیم. در این مقاله در مورد اینکه اخلاق چیست ؟ و اینکه کار اخلاقی کدام است ؟ صحبت خواهیم کرد.
اخلاق چیست ؟
همه تا حدودی می دانیم که اخلاق چیست ؟ و اخلاق درست چه نوع اخلاقی است اما مشکل ما در عمل به آن می باشد که در بعضی مواقع دور از اخلاق رفتارهایی از خود بروز می دهیم. دوست دارم کمی به این سوالات در مورد اخلاق فکر کنید.
- آیا معیار درستی برای فهمیدن اخلاق داریم؟
- معیار تشخیص عمل اخلاقی و آدم خوش اخلاق چیست؟
دو سیستم فکری در مورد اخلاق
- وظیفه مدار
- نتیجه مدار
وظیفه مدار ها اخلاق را مطلق می دانستند و معتقد بودند در هر جایی باید اخلاق را رعایت کرد. اگر راستگویی خوب است در هر جایی باید راست گفت حتی اگر بر هم زننده همه چیز باشد.
نتیجه مدارها معتقد بودند که اخلاق برای بهبود کیفیت زندگی و پیشرفت در زندگی است و نتیجه عمل اخلاقی را در نظر می گرفتند.
این نظریات، بحث اخلاق را بر اساس فعل اخلاقی بررسی می کردند.
بطور مثال اگر به شخصی بگویند که کتابی را که می خوانی به من امانت بده و او از این کار خودداری کند، کار او اخلاقی است یا خیر؟ ممکن است استدلال این شخص این باشد که من کتاب را نمی دهم چون اگر کسی بخواهد کتاب را بخواند باید آن را بخرد که نویسنده و ناشر آن کتاب سود ببرند اما شخص دیگری بگوید که تو بخل داری و خسیس هستی و به این علت کتاب را امانت نمی دهی.
ممکن است شخص دیگری بگوید اگر کتاب را در اختیار او قرار می دادی، باعث بالاتر رفتن فرهنگ می شدی، پس باید این کار را می کردی. شاید بعد از خواندن کتاب او با لذت بردن از کتاب برای تهیه آن اقدام می کرد.
بحث بین این دو گروه هیچ گاه به اتمام نمی رسید تا اینکه این نظریه مطرح شد که اعمال اخلاقی را به هیچ وجه از روی فعل نمی توانیم تشخیص دهیم بلکه از روی فاعل باید تشخیص دهیم.
اخلاق از نظر سقراط
سقراط معتقد بود هیچ گاه از روی فعل کاری نمی توانیم بگوییم اخلاقی است یا اخلاقی نیست بلکه همه چیز بستگی به فاعل دارد که چه کسی این فعل را انجام می دهد و در چه شرایطی بوده است. بنابراین باید ببینیم چه فاعلی اخلاقی است.
سقراط می گوید که فاعل اخلاقی کسی است که در خودآگاهی باشد. یعنی در لحظه انجام کاری خودشناسی داشته باشد و خودآگاهی داشته باشد و از خود بپرسد چرا کاری را انجام می دهد.
خوب بودن اجباری مثل کوک شدن است. چون خودآگاهی به انجام کاری نداریم، انجام آن هم فضیلتی برای ما ندارد.
اخلاق از نظر افلاطون
افلاطون که شاگرد سقراط بود معتقد بود که فاعل اخلاقی شخصی است که دغدغه دیگران را بیشتر از خودش داشته باشد. او از خود گذشتگی دارد.
ارسطو که شاگرد افلاطون بود معتقد بود که فاعل اخلاقی شخصی است که بتواند خودش را کنترل کند. ذهنیت ارسطو این بود که انسان باید رنج بکشد و اگر جایی چیزی خواست و روی خواسته خود پا گذاشت سبب رشد او خواهد شد.
نظریه ارسطو بر خلاف نظر سقراط بود که معتقد بود که فاعل غیر اخلاقی ناآگاه است چون اگر واقعا” زشتی یک عمل را ببیند آن را انجام نخواهد داد اما ارسطو معتقد بود خیلی از آدم ها زشتی عمل را می دانند و می بینند اما آن را انجام می دهند چون منیت و ضعف اخلاقی دارند.
در روابط شخصی (اخلاق) هم می توانید این موضوع را بررسی کنید:
- چقدر در انجام کاری خودآگاهی دارید؟
- چقدر از خود گذشتگی و دغدغه دیگران را دارید؟
- چقدر خودتان را کنترل خشم می کنید؟
آدمی که خودآگاهی و از خود گذشتگی و خود کنترلی ندارد، نمی تواند آدم اخلاقی ای باشد. اگر کمک کند و کار خیر هم انجام دهد در زمینه رشدش نیست.
اینطور نیست که قرارداد داشته باشیم که هر کس این صفات را ندارد اخلاقی نیست، بلکه یک منطق وجود دارد. منطق این است که اگر در انجام کاری این سه مورد نباشد باعث رشد فردی نخواهد شد.
کار اخلاقی ما را رشد می دهد، وقتی ما به خودمان آگاه هستیم و انتخاب می کنیم که عملی را انجام دهیم باعث رشد ما می شود. بطور مثال اگرمی توانیم ثروت کسب کنیم و این کسب ثروت برای ما راحت است اما خودمان انتخاب می کنیم که تمام وقتمان را صرف آن نکرده و به چیزهای دیگر بپردازیم، این انتخاب آگاهانه قناعت است. اما اگر شخصی نمی تواند ثروت کسب کند و به جای تلاش، می گوید که قناعت پیشه کرده است، عمل اخلاقی ای انجام نداده است.
اگر گزینه و انتخاب داشته باشیم و خودمان بر اساس خودآگاهی انتخاب کنیم عمل ما اخلاقی می شود اما اگر مثل عروسک کوک شده باشیم و از بچه گی به ما چیزی دیکته شده باشد، عمل مان اخلاقی نیست.
خوب اجباری با خوب اختیاری فرق دارد. انسان موجودی است که آزاد خلق شده است. خودآگاهی انسان را از بند عقده ها رها می کند که آزادانه زندگی کند.
آزادی شخصی با آزادی اجتماعی و سیاسی فرق دارد، آزادی شخصی یعنی از حرف هایی که مادر و پدرمان به ما گفته اند رها شده باشیم.