یک درس مهم درباره کنترل خشم و حمله به مشکلات موجود در روابط

چند کلمه درباره خشم، کنترل خشم یعنی چه؟

 خشم ازجمله مواردی است که به نظر می‌رسد خیلی به روابط لطمه می‌زند و در طول تاریخ تأثیر زیادی بر ویرانی رابطه‌ها و حتی زندگی افراد داشته است. برای همین متأسفانه با شنیدن کلمه خشم بیشتر به یاد خراب‌کاری‌ها و زیان‌ها می‌افتیم و درکل برایمان بار معنایی منفی پیدا می‌کند. اما روی دیگر سکه چیست؟ آیا خشم به‌کل هیچ خاصیت مثبتی ندارد؟ و آیا می‌توانیم از انرژی و هیجان خشم درراه درست و برای رشد زندگی و ارتباطاتمان استفاده کنیم؟
جواب قطعاً مثبت است. بیایید ازاین‌پس با شنیدن واژه خشم به این فکر کنیم که خشم لزوماً بد نیست و مانند خیلی چیزها هم استفاده سالم دارد و هم استفاده ناسالم. ازآنجاکه هر حس و هر هیجانی حتماً به دلیلی از سوی خدا در ما گذاشته‌شده خشم نیز حتماً درجاهایی به درد ما می‌خورد. اما چگونه؟

وظیفه خشم

خشم درواقع احساسی محافظت‌کننده است که می‌تواند در حفاظت از چیزهای خوب و مقابله با بدی‌ها به کار ما بیاید. هر وقت موضوعی خوب و باارزش برای ما به خطر می‌افتد خشمگین می‌شویم. دستگاه ایمنی بدن ما خوب‌ها را حفظ می‌کند و به جنگ بدی‌ها می‌رود و به‌این‌ترتیب از ما و بدنمان محافظت می‌کند. خشم هم مانند دستگاه ایمنی بدن است. مثلاً وقتی عشق توسط خیانت یا آزادی توسط زندان و بند به خطر می‌افتد، خشم بیدار می‌شود و به دفاع از عشق و آزادی برمی‌خیزد. در روابط نیز، خشمِ سالم در برابر بیماری‌ها و بدی‌ها می‌ایستد و به دفاع از ارتباط، عشق، صمیمیت، مشارکت و تمام چیزهای خوب می‌پردازد.

آشتی با خشم = کنترل خشم

لازم است گاهی خشمگین شویم و این حس را تجربه کنیم. بنابراین باید با این حس درون خود آشتی‌کنیم و آن را بپذیریم. وقتی خشم را درونتان حس می‌کنید بهتر است اول از هر چیز از خود بپرسید آیا آنچه برایش خشمگین شده‌اید ارزش دفاع دارد؟ آیا با استفاده از خشم خود می‌خواهید از چیز خوبی دفاع کنید یا از بدی‌هایی مانند غرور و سلطه‌جویی؟ سپس با همراه کردن عقل، از خشم خود برای چاره‌جویی و حل مشکل استفاده کنید. نکته مهم در اینجا این است که به مقابله با مشکل برویم نه مقابله با شخص. درست مثل دستگاه ایمنی بدن که به باکتری حمله می‌کند نه به خود بدن. این جمله را الگوی راه خود کنید:
«تو را دوست دارم اما فلان کار یا رفتارت را دوست ندارم.»

افراد قوی در ارتباطات و کسانیکه هوش هیجانی بالایی دارند یا آن را ارتقا می‌دهند، در ابتدا ارتباط بهتری با خودشان برقرار می‌کنند. به این شکل که به احساسات و هیجاناتشان گوش می‌دهند نه اینکه آن‌ها را سرکوب یا پنهان کنند. پس باید به خشم خود گوش دهید و پیامش را دریافت کنید. اگر وقتی‌که عصبانی یا ناراحت هستید بخواهید خودتان را باکار خاصی سرگرم کنید مثلاً خوراکی بخورید، تلفنی حرف بزنید، مواد مخدر یا الکل مصرف کنید و یا به هر صورت آن ناراحتی را نادیده بگیرید، آن حس بد از بین نمی‌رود، بلکه در بدن سرکوب می‌شود و بعدها به شکل بیماری خودش را نشان می‌دهد. بگذارید در آن لحظه، آن احساس و هیجان منفی را تجربه کنید. برایش وقت بگذارید تا پیامش را بفهمید و ظرفیت روانی شما بزرگ شود.

برای موفقیت در ارتباطات خود به جنگ مشکلات بروید و با آن‌ها رودررو شوید

 موفقیت شما در روابط و حتی در زندگی‌تان به توان رویارویی مستقیم شما با مسائل و مشکلات مربوط است. کسانیکه ارتباطات خوبی دارند از خشمشان درست استفاده می‌کنند و درنتیجه مستقیماً به دل مشکلات می‌روند. صبر نکنید تا طرف مقابل قدمی بردارد و به شما مراجعه کند و نگذارید مشکل آن‌قدر بزرگ شود که با آن برخورد کنید.
اگر دندانتان آبسه کرده از همان ابتدا نزد دکتر بروید و به آن رسیدگی کنید، نگذارید در یک‌نیمه شب آن‌هم وسط یک سفر تفریحی (!) ناگهان بیدارتان کند و به دردسر بیفتید. منتظر وخیم شدن مشکل نمانید. کسی که ابتکار عمل را به دست گیرد و منفعل نباشد مسلماً شانس موفقیت خود را در ارتباطاتش افزایش می‌دهد و به‌یک‌باره در باتلاق مشکلات غافلگیر نمی‌شود.

برخی از ما نیز تا به اولین مسئله و مشکل برمی‌خوریم اولین فکری که می‌کنیم حذف صورت‌مسئله یعنی حذف آن ارتباط و شخص موردنظر است. هر رابطه کاری، شخصی و عاطفی برای رشد کردن و قوی شدن نیاز به تلاش و نیاز به حل مسائل و مشکلات دارد. اصولاً ما وقتی برای چیزی زحمت نکشیم قدر آن را نخواهیم دانست. با به وجود آمدن اولین مسئله، فقط ناراحت نشوید! سعی در حل آن کنید. به گفتگو برخیزید و به هر روشی رویتان را برنگردانید. مشکلات در ارتباطات مانند عفونتی هستند که نه‌تنها خودبه‌خود بهتر نمی‌شوند بلکه اگر دیر بجنبید، به دردها و بیماری‌های بزرگ‌تر بدل می‌شوند. این طرز فکرها را کنار بگذارید که:
اوست که با من مشکل دارد
او باید پیش‌قدم شود
اول او باید تلفن کند
و…

کنترل خشم و حل مسئله

البته حواستان باشد که در این پیش‌قدم شدن درست حرکت کنید و بدتر روابط را نابود نسازید! جوری با طرف مقابل روبرو شوید که امکان برای پایانی خوب را فراهم سازد. پایان خوب هم یعنی حل شدن مسئله و ترمیم زخم‌های رابطه. رودررو شدن با مشکل به معنای حمله به روبرویی نیست بلکه باید با مسئله و زخم موجود روبرو شوید. ابتدا خشمتان را مهار کنید سپس به گفتگو بپردازید. وظیفه خشم مانند بسیاری از احساسات دیگر ما فقط اعلان خطر هست و بس. خشم ابزار حل مسئله نیست و تنها به شما می‌گوید که مشکلی وجود دارد.

بنابراین برای موفقیت در ارتباطات خود، از خشم و رودررو شدن با مسائل اجتناب نکنید. بگذارید خشم کار خود را انجام دهد و هشدارهای آن را بشنوید، سپس باعقل و تدبیر خود و به‌آرامی با مشکل روبرو شوید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *