حلقه های زندگی

ما در زندگی دو حلقه داریم:

  1. حلقه تاثیر گذاری و نفوذ ما
  2. حلقه نگرانی

 

حلقه های زندگی از نظر استفان کاوی

 

استفان کاوی در مورد  حلقه های زندگی صحبت می کند و می گوید این دو حلقه با هم رابطه معکوس دارند یعنی هر چقدر یکی کوچکتر شود، دیگری بزرگتر می شود و بالعکس. هر چقدر نگرانی تان بیشتر شود، تاثیر و نفوذتان در زندگی خودتان کمتر می شود و به همین نسبت هر چه بیشتر تاثیر گذاری و نفوذ داشته باشید نگرانی تان کمتر می شود. ما یک سری نگرانی ها و مشغله های فکری و درگیری های ذهنی داریم و وقتی به نگرانی فکر می کنیم تمرکزمان روی خود مساله ست نه روی راه حل مساله.

 

فکر کردن به صورت مساله، نگرانی م را تشدید می کند. اگر به راه حل ها فکر کنیم و هر چقدر کوچک هم باشد این حلقه تاثیر را افزایش می دهیم. احساس نگرانی بیشتر از این است که احساس می کنیم کنترل نداریم. پدیده هایی مثل سیل و زلزله به این دلیل که روی آنها کنترلی نداریم در ما حال بد ایجاد می کنند. ما نمی دانیم اگر زلزله بیاید چه می شود. خیلی چیزهای دیگر هم در زندگی مان این احساس را ایجاد می کند.

 

هر چه احساس کنیم که کمتر تاثیر گذار هستیم احساس کوچک بودن می کنیم و احساس می کنیم دنیا بزرگ و قوی ست و این استیصال حلقه نگرانی ما را بزرگتر می کند. حتی در مورد سیل یا زلزله هم که دست ما نیست می توانیم با یک آموزش کوچک  که مثلا” وقتی زلزله آمد به زیر میز پناه ببریم، راه حل ایجاد کنیم. اما اگر مدام به خود زلزله فکر کنیم نفوذمان کمتر می شود و ترسمان بیشتر.

 

 

گاهی اوقات ما زاویه نگاه هایی داریم که اشتباه است. مثلا” شخصی به ما می گوید کار خیر انجام بده، در جا پاسخ می دهیم که ما پول نداریم و نمی توانیم کمک کنیم و کارخیر انجام بدهیم. در صورتیکه این یک زاویه دید غلط است. مثلا” آب دادن به گیاهان خیابان یا غذا دادن به پرندگان یا کارهایی شبیه اینها هم کار خیر است و نیاز به هیچ سرمایه ای هم ندارد و فقط حوصله می خواد. اگر من زاویه نگاهم را با بیل گیتس یکسان کنم، از این زاویه من فقیر هستم، اما آیا نمی توانم زاویه دیدم را تغییر دهم؟ چرا می توانم.

 

خیلی از ما فکر می کنیم فقیر و ناتوانیم در صورتیکه واقعا” اینطور نیست و ما همین الان هم قدرتمند و ثروتمند هستیم و اگر بخواهیم خیلی کارها می توانیم انجام دهیم. وقتی به کارهایی که می توانیم بکنیم، فکر کنیم و شروع به تاثیر گذاری کنیم، هر چقدر تاثیر گذاری بیشتری داشته باشیم، نگرانی ها، اضطراب ها و استرس های کمتری خواهیم داشت. اگر ما در خود بهشت هم باشیم اما کلید دست ما نباشد و حس کنترل و تاثیرگذاری نداشته باشیم، دچار اضطراب می شویم و هر لحظه فکر می کنیم ممکن است هر لحظه از بهشت خارج شویم.

 

اگر مساله بزرگی داریم، یک بیماری بزرگ، یک کدورت بزرگ، یک مشکل مالی بزرگ یا هر چیز دیگر، می توانیم  قدم های کوچک برداریم  و مایکرو اکشن انجام دهیم  وشروع کنیم به اثر گذاشتن. اگر قدم بر نداریم و به مساله فکر کنیم هیچ کمکی به خودمان نمی کنیم. اگر شروع به فکر کردن به راه حل کنیم و قدمی در جهت آن برداریم، نگرانی ها کمتر می شود و مساله شروع به حل شدن می کند.

 

زاویه نگاه خیلی بحث مهمی است. مثلا” یک عکاس خوب اگر در یک اتاق بخواهد عکاسی کند، دوربین خودش را می چرخاند و بهترین زاویه را پیدا می کند و ممکن است در یک اتاق بدون امکانات بهترین عکس را بگیرد. خیلی اوقات نگرانی ها به ما القا می کند که ما فقیریم و ناتوانیم و نمی توانیم کاری انجام دهیم. این فقط اشتباه در زاویه دید و نگرش ما است.

 

ما می توانیم دیگران را خوشحال کنیم وخودمان را خوشحال کنیم فقط در صورتیکه زاویه دید بهتری پیدا کنیم و زاویه دیدهای اشتباه را رها کنیم. ما اکثرا” چیزهای مجازی که اصلا” در زندگی واقعی وجود ندارند را زاویه دید می کنیم و با آنها خودمان را مقایسه می کنیم.

 

بیرون زندگی دیگران را با درون زندگی خودمان مقایسه می کنیم و حال ما بد می شود اما واقعیت این است که بسیاری از این مشکلات بخاطر زاویه دید است و اگر بتوانیم درست تر زندگی را ببینیم متوجه می شویم که ما هم می توانیم خیلی تاثیر گذار باشیم و منشا حرکت و برکت باشیم.

 

برای رسیدن به اطلاعات بیشتر دراین زمینه کلید زیر را فشار دهید:

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *