بحران نوجوانی چیست ؟ چگونه با نوجوانان رفتار کنیم ؟

بحران نوجوانی چیست ؟

بحران نوجوانی چیست ؟ و خطرات بحران نوجوانی را چطور پشت سر بگذاریم و در کل چگونه با نوجوانان رفتار کنیم را می خواهیم در این مقاله مورد بررسی قرار دهیم.

تحقیقاتی که در مورد بحران نوجوانی صورت گرفته

  • بحران نوجوانی چیست؟
  • خصوصیات طبیعی دوران نوجوانی چیست؟
  • چگونه یک مساله در جامعه اپیدمی و مد می شود؟
  • چرا مصرف مواد در نوجوانان در حال افزایش است و برای توقف آن چه باید بکنیم؟
  • چگونه با نوجوانان رفتار کنیم؟
  • پسران نوجوان چه ویژگی هایی دارند؟

مراحل بحران در انسان

فرزندان ما تا کوچک هستند مشکلات کوچکی دارند اما با بزرگ شدن آنها مشکلات بیشتر می شود. در روانشناسی در دو جا از کلمه بحران استفاده می شود که یکی بحران نوجوانی است و یکی بحران میانسالی که دو نقطه کلیدی زندگی آدم ها است. هر چه قدر بتوانیم خودشناسی بهتری از خودمان داشته باشیم از این مسائل به راحتی عبور خواهیم کرد.

در مرحله اول رشد روان ما در مرحله والدینی هستیم(ego parent) و برای ما مهم است که والدینمان از ما راضی باشند و تقریبا” تا یازده سالی به طول می انجامد. در مرحله بعدی وارد مرحله اجتماعی می شویم(ego world) و ذهن اجتماعی پیدا می کنیم و می خواهیم دنیا را فتح کنیم و دوستانمان ما را تایید کند. اینجا یک پیک وجود دارد که بحران نوجوانی است.

طرز فکر برخی نوجوانان

 

بحران نوجوانی و طرز فکر نوجوانان

یک مثل وجود دارد که پسرها در پنج سال اول زندگی پدرشان را در حد یک “ابرمرد” می دانند که می تواند “هر” کاری بکند در پنج سال دوم فکر می کنند که “یک سری” کارها را پدرشان نمی تواند انجام دهد. در پنج سال سوم فکر می کنند که پدرشان “خیلی” از کارها را نمی تواند انجام دهد و در پنج سال چهارم فکر می کنند که پدرشان “هیچ کاری” نمی تواند انجام دهد. در پنج سال پنجم آرام آرام “یک سری” خصوصیات پدرشان را قبول می کنند و در پنج سال ششم “بیشتر” خصوصیات پدرشان را قبول می کنند و در پنج سال هفتم دوباره پدرشان را همان “ابرمرد” می بینند که دوست دارند مثل او بشوند. نوجوانان معمولا نحوه بیان احساسات را نمی دانند پس باید کمکشان کنید تا فکر یا احساس خودشان را بروز دهند.

استقلال در نوجوانی

بنابراین وقتی ما یک بچه کوچک داریم و او دندان در می آورد خیلی خوشحال می شویم و وحتی اگر با این دندان پستان مادر را گاز بگیرد او ناراحت نمی شود چون می داند این یک مرحله از رشد کودک است. در نوجوانی هم بحران از جایی شروع می شود که نوجوان می خواهد استقلال داشت بشد و بگوید من، من هستم و با شما فرق دارم بنابراین طبیعی است که نوجوان فریاد بزند و فحش بدهد و … این مانند همان دندان درآوردن است.

اگر یک نوجوان عصیان می کند و لجبازی می کند نباید فکر کنیم این بچه لزوما” مشکل دار شده است، بلکه باید بدانیم این یک مرحله از رشد فرزند ماست. بر عکس اگر نوجوانی داشته باشیم که هر چه والدین بگویند، چشم بگوید، مشکل دارد و در مرحله والدینی مانده است. این بچه ممکن است در پنجاه یا شصت سالگی بخواهد مراحل نوجوانی و جوانی را طی کند.

ما به عنوان پدر و مادر باید بدانیم که رشد به صورت طبیعی اتفاق می افتد و هر چه بیشتر راجع به مراحل رشد بدانیم ذهنمان شفاف تر می شود وبا فرزندانمان صحیح تر رفتار می کنیم. در پسران نوجوان بهتر است رابطه با مادر بیست درصد باشد و هشتاد درصد با پدرشان در ارتباط باشند چون  کنترل این انرژی توسط مادر سخت است. از کارهای عجیب و غریب فرزندمان و از فحش دادن او یا تیپ زدن های خاص او که گاهی دقیقا” بر خلاف ظاهر خانواده اش است، ایراد نگیریم.

مد شدن یک چیز و اپیدمی شدن یک چیز چطور اتفاق می افتد؟

مد شدن چیزی در بحران نوجونی و عادت به آن

یک سری اپیدمی های طبی وجود دارد مثل سرماخوردگی و آنفولانزا. خوبی اپیدمی های طبی این است که تغییرات سریع صورت می گیرد مثلا” اگر تا دیروز تب نداشتیم امروز تب می کنیم و هر چقدر اپیدمی شود ما نمی گوییم که چون همه سرما خورده اند و مریض هستند پس من هم کار درمانی نمی کنم و بالاخره همه خوب می شویم، بلکه به دنبال درمان آن می رویم.

اما در مورد اپیدمی های روحی و روانی مشکلات بیشتر است چون اولا” این اپیدمی ها خیلی به آرامی صورت می گیرد. اینطور نیست که الان یک سیگار بکشید و فردا تاثیر آن را ببینید، بلکه این اتفاقات کم کم صورت می پذیرد و فرد می بیند که چون چهار سال است سیگار می کشد ، نمی تواند از پله ها به راحتی بالا برود. معیار سلامت روان عام تر است و مثل سلامت جسم به راحتی قابل تشخیص نیست. گاهی اوقات هم یک چیز در جامعه عرف می شود و افراد فکر می کنند چون همه این کار را انجام می دهند پس درست است.

اپیدمی های روحی و روانی این مشکل را ایجاد می کنند که ما تعریف صحیحی از شخصیت سالم نداریم. مخصوصا” آدم هایی که برونگرا تر یا هیجان مدار تر یا تلقین پذیر تر هستند آسیب بیشتری می بینند و اگر دقت کنید خواهید دید که در نوجوانان این سه ویژگی بیشتر است. بنابراین مد ها و اپیدمی های روانی در نوجوان ها بیشتر رشد می کند. و اگر نوجوانی در یک مهمانی باشد که همه مواد مصرف می کنند و او سالم باشد، فکر می کند اشکال از خودش است و شخصیت سالم و ناسالم گم می شود.

چرا یک چیز در نوجوانان مد می شود؟

آماری که امروز مطالعه کردم نشان می داد که متاسفانه مصرف مواد مخدر رو به افزایش است و سن مصرف کنندگان رو به کاهش است. اعتیاد چیزی نیست که مخصوص کشور ما باشد و خیلی از کشورها با آن دست به گریبان هستند اما در جاهای دیگر آمار آن رو به کاهش یا کنترل شده است اما در جامعه ما کنترلی روی آن وجود ندارد.

قبلا” قلیان ها مخصوص پیرمردها بود یا مثلا” در روستاها اگر شخصی آرتروز داشت و مریض می شد تریاک استفاده می کرد که ماده ای در دسترس همه بود و برای درمان استفاده می شد و خوددرمانی بود چون امکانات درمانی وجود نداشت. اما امروزه قلیان و مواد در بین جوان تر ها شایع تر است.

روانشناسی نوجوانی و مد

در روانشناسی نوجوانی می دانیم یکی از اولین پارامترهایی که در مد شدن چیزی تاثیر دارد رسانه ها هستند و ما در حال حاضر در دنیای رسانه ها زندگی می کنیم و نوجوانان خیلی بیشتر تحت تاثیر رسانه ها هستند تا پدر و مادر. این خیلی خوشبینانه است که ما فکر کنیم اگر رابطه خوبی با فرزندمان داشته باشیم همه چیز درست می شود. واقعیت این است که ما می توانیم سنگ بناها را محکم بگذاریم و کاری کنیم که اعتماد به نفس فرزندمان بالا برود اما رسانه ها خیلی تاثیر گذار هستند.

جامعه رسانه به درست یا غلط برای ما یک آرمانشهر است و ما در آن می بینیم که از مواد یا مشروبات استفاده می کنند و خیلی موفق هستند و وجوانان لزوما” تحقیق نمی کنند که این فیلم ها چقدر مبتنی بر واقعیت هستند و فقط پیام های ظاهری را دریافت می کنند. خیلی اوقات کمپانی های سیگار یا مشروب سرمایه گذار این فیلم ها هستند.

نوجوان در مقام مقایسه با فیلم ها می بیند که هیچ فاکتوری از آدم های موفق درون آنها را ندارد پس از ظواهر آنها استفاده می کند و فقط سیگار یا مشروب را از آنها کپی برداری می کنند. بودریار، فیلسوف فرانسوی نظریه ای در رابطه با ابر واقعیت رسانه ها دارد  که می گوید رسانه ها واقعیت هایی را خلق می کنند که ما آنها را از واقعیت هم بالاتر می دانیم در صورتیکه اصلا” وجود ندارند.

چرا نوجوانان به پیام هایی که ما به آنها می دهیم توجه نمی کنند؟

باید بدانیم که پیامی که سر صف در سرما درباره بدی کوکایین به بچه ها داده می شود تاثیر کمتری از فیلمی دارد که بهترین طراح صحنه ها و کارگردان ها آن را درست می کنند و افراد زیبایی پیام خوب بودن کوکایین را می دهند، مسلما” پذیرندگی بچه ها در این حالت خیلی بیشتر است.

یا یک مساله دیگر که در جامعه ما وجود دارد این است که نوجوانان اعتماد خود را نسبت به والدینشان از دست داده اند به دلیل سبک ریاکارانه زندگی ای که اغلب افراد جامعه ما دارند. ما یک ترجمه رسمی از شیوه زندگی داریم و یک شیوه خودمانی، مثلا” معلم مدرسه ای که خودش ماهواره می بیند از بدی های ماهواره صحبت می کند.

پدر و مادرهایی که خودشان مشروب می خورند در مدرسه در جلسه اولیا و مربیان می گویند که ما اصلا”  نمی دانیم مشروب چیست! بنابراین نوجوان می بیند که بزرگسالان ریاکاری می کنند و در مقابل می بیند که رسانه ها تصویرهای فریبنده نشان می دهند پس پیام والدین را کمتر دریافت می کنند.

مساله مهم دیگر این است که مصرف مواد و الکل دو الگو دارد:

یک سری برای دوری و فرار از رنج به سراغ این ها می روند و یک سری برای کسب لذت.

  • دسته اول کسانی هستند که سراغ مواد  مشروب می روند چون یک روان رنجوری هایی دارند که کشف نشده است مثل فرزندی که اضطراب زیادی دارد و هیچوقت این تشخیص داده نشده است و اگر در جایی با مواد و مشروب آشنا شود و متوجه شود که چقدر اضطرابش را کم می کنند، احتمال اینکه به مواد  ومشروب اعتیاد پیدا کند خیلی زیاد است.

چون انقدر درمان قطعی در دسترس نیست و اطرافیان هم مدام این افراد را پس می زنند به این نتیجه می رسند که درمان همین است. در صورتیکه اگر ما بتوانیم این روان رنجوری ها را غربال گری کنیم و درمان به آنها بدهیم و سرویس های بهتری به آنها بدهیم و آنها را حمایت کنیم به سمت شیوه های غلطی که مثل سراب است نمی روند.

اگر نوجوان درد و رنج هایش را با مشروب خوردن یا مواد کم کند این تبدیل به یک ابزار در دست او می شود که گرفتن این ابزار از او خیلی سخت تر است. در ترک مواد مخدر شاید بحث جسمی اصلا” نباشد و سم زدایی مواد از بدن در بیست و چهار ساعت انجام شود اما مهم خلا فکری است که معتادان ترک می کنند و دوباره بر می گردند. تا این خلا فکری پر نشود احتمال اینکه افراد به سمت مواد برگردند همیشه وجود دارد.

  • دسته دوم کسانی هستند که برای کسب لذت به دنبال مواد و مشروب می روند. در هر جامعه ای یک سری الگوها و طرحوارهایی برای لذت وجود دارد، وقتی در جامعه ای طرحواره های شادی درست و اصولی باشد و طرحواره های سالم داشته باشند افراد خیلی کمتر به سراغ طرحواره های غلطی مثل اعتیاد خوهند رفت. در جامعه ما طرحواره های سالم لذت خیلی کم است. اگر دختر و پسرهای نوجوانی در پارک نشسته اند  با هم شوخی می کند و لذت می برند، پلیس برای آنها مزاحمت ایجاد می کند پس به سراغ جای خلوت تری می روند و ممکن است در ان خانه خلوت مشروب  یا مواد را هم تست کنند…

در جامعه ما مشکل این است که نمی دانیم اگر می خواهیم لذت ببریم و شاد باشیم باید چه کنیم. افراد خود را درگیر اعتیاد می کنند برای شاد بودن اما بعد از مدتی اینطور می شوند که باید مواد را مصرف کنند که بتوانند معمولی باشند. مواد ابتدا با روی خوش خودش را نشان می دهد اما پس از چند سال زندگی افراد را نابود می کند. و این از چالش های نوجوانی است.

سوال در مورد خطرات بحران نوجوانی

مادری پرسیده است که من اهل سیگار یا مشروب نیستم اما پسرم مشروب را به صورت تفننی آغاز کرده است باید چه کنم؟

من برای پاسخ دادن باید بگویم که هر مساله روانشناختی کلی پارامتر دارد و باید بچه را بشناسیم و پارامترهای روانی او را بدانیم و چالش های نوجوانی را بشناسیم ولی چیزی که برای پسران مهم است این است که مادران در این مواقع کمتر وارد شوند و اجازه دهند انرژی مردانه اینجا نقش ایفا کند.

از نر بودن به مرد شدن یک سفر است و سفر مرد شدن معمولا” با یک زخم شروع می شود. ابتدا در فرزندتان واکای کنید که این مصرف مشروب یک اعتیاد است یا خیرو دوم اینکه یک پل ارتباطی از طریق پدر یا یک مرد دیگر باید با این پسر زده شود که مشخص شد چه نیازهایی دارد. برای فرار از رنج مشروب استفاده می کند یا برای لذت و سپس سعی کنید مشکلات او را بشناسید و یا طرحواره درستی از لذت به او بدهید.

گاهی اوقات دیده می شود که مادرها در این مراحل اشتباه می کنند چون کلید بلوغ پسر زیر بالش مادر است اما مادران معمولا” این کلید را تقدیم پسرشان نمی کنند و پسر باید به زور این کلید را بدزدد! پسر به مادرش می گوید که من را رها کن اما این کار برای مادرها معمولا” سخت است چون خیلی از خانم ها در روانشان اعتقاد دارند پسر، شوهر مطمئن تری است! نمی خواهم حرف های شعاری بزنم، این حرف ها واقعی است و ربطی به جامعه ما ندارد و همیشه این حرف ها بوده و دو هزار سال است این کشمکش ها وجود  داشته و دارد بنابراین اینکه پسر با مادر گارد بگیرد طبیعی است. اینجا نقش پدر یا پلیس یا نقش های دیگر مهم تر می شود.

بحران عاطفی در نوجوانی - بحران نوجوانی

اگر پسری در نوجوانی حرف گوش کن است خیلی خوب نیست، نوجوان ها باید در نوجوانی سوار اسب قرمز شوند و اگر بگذاریم این روند طی شود در بیست و چهار یا بیست و پنج سالگی خودش از این اسب پایین می آید و سوار اسب سیاه می شود.

بنابراین واکنش نشان دادن های تند کار را خراب می کند چون بیشتر باعث مخفی کردن خواهد شد. اینکه چرا یک اتفاقی افتاده است خیلی مهم تر از این است که حالا با این اتفاق چه کنیم. باید ببینیم که کجا مشکل از والدین بوده و کجا مشکل از جامعه بوده و ریشه یابی انجام دهیم و این مهمترین کار است.

در مسائل روانی هم مانند مسائل جسمی ابتدا باید معاینه کنیم و سپس درمان، ابتدا از یک مشاور کمک بگیریم و دلیل مشکل را کشف کنیم و سپس نسخه بدهیم و تصمیم بگیریم که چه رفتاری کنیم. هر چه پدر و مادر به عنوان انسان روی خودشان کار کنند می توانند در ایفای نقش شان موفق تر باشند. اگر یک پدر یا مادر خودش اعتماد به نفس نداشته باشد نمی تواند اعتماد به نفس را به فرزندش یاد دهد.

چیزی که مد است لزوما” انجام آن ارزشمند نیست. بعضی پدر ومادر ها می گویند که ما به مشروب لب نزده ایم، خب در زمان نوجوانی شان شاید اصلا” شرایطی فراهم نبوده که بتوانند مشروب بخورند. باید ببینیم که چرا یک نسل رفتارهایی مشابه هم انجام می دهند؟ مقایسه نسل ها چیز درستی نیست، چیزی بوده که حاکم بوده و انجام می شده است.

چگونه با نوجوانان رفتار کنیم ؟

اینکه بخواهیم خیلی ساده لوحانه فرمول بدهیم که با بچه مهربان باشید یا کنترل خشم داشته باشید راه حل درستی نیست باید ببینیم بچه چه تیپ شخصیتی ای دارد، باید شرایط بچه را درک کنیم که بتوانیم او را درمان کنیم. رفتار با نوجوانان را باید با کمی شاشنی علم و خودشناسی جلو ببریم.

در مورد بچه ها هم نباید صفر و صد فکر کرد، دنیا خاکستری است و بهتر است ما تا جایی که می توانیم قدمی برداریم و این قدم حل کننده ست. در این قضایا باید خودمان را ببینیم و نباید فکر کنیم از اول عقل کل بوده ایم. نوجوانی خودمان را به یاد بیاوریم که چه بوده ایم و نوجوانان را درک کنیم که در پیک خامی هستند و در تجربه اولین ها هستند و این طبیعی ست و چیز بدی نیست.

پدیده زخم خوردن در زندگی خیلی مهم است. گاهی اوقات والدین می گویند که ما خیلی سختی کشیده ایم و سختی بد است و نمی خواهیم فرزندمان سختی بکشد. در صورتیکه شکست ها و رنج ها و سختی ها باعث رشد شده است. ما نمی توانیم نوجوان را همیشه در کاور نگه داریم بلکه باید اجازه دهیم آنها مهارت های زندگی را بیاموزند. لزوما” هر زخمی بد نیست چون هر آدمی بالاخره باید این سفر خامی به پختگی را طی کند.

انسان های هنرمند یا فرزانه افرادی هستند که در زندگی زخم زیاد خورده اند اما از زخم ها درس هم گرفته اند. گاهی اوقات دیده می شود مخصوصا” در مادرها، نمی خواهند بچه کاری انجام دهد که سختی نبیند در صورتیکه هرگونه حامی گری خوب نیست و ما با حامی گری بیش از حد ممکن است فرزندمان را فلج کنیم. باید با کنترلی بگذاریم فرزندمان برود و حتی سرش به سنگ بخورد و نگوییم “دیدی گفتم!” ما هم از اول نمی دانستیم بلکه تجربه کردیم و آموختیم پس اجازه دهیم فرزندمان هم تجربه کند.

Teenage Crisis

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *