دکتر شیری پرسش و پاسخ

گپ و گفت مرتضی رجب نیا با دکتر شیری

در این قسمت گفتگویی صمیمی با دکتر علیرضا شیری داشته‌ام. ایشان پزشک، مدرس دانشگاه، آموزش‌دیده در حوزه روانشناسی عمقی از دانشگاه آکسفورد، مدیرمسئول مجله «ازدواج مثبت» و مدیر «خانه توانگری طوبی» هستند. دکتر شیری از حدود 15 سال قبل به آموزش مهارت‌های ارتباطی پرداخته است و به گفته خودشان در طی این سال‌ها به بیش از شصت هزار ایمیل مردم ایران پاسخ داده است. در این گفتگو دکتر شیری مفهوم ارتباطات و نقش عوامل مختلف در آن را به‌خوبی برای ما روشن می‌سازد، فرق بین ارتباط و ارتباط مؤثر را با مثالی زیبا توضیح می‌دهد و در انتها نیز تکنیکی فوق پیشرفته در حوزه کسب‌وکار و ارتباطات کاری به ما آموزش می‌دهد. امیدوارم از این گفت‌وگو مانند من لذت ببرید و نظرات خود را نیز با من در میان بگذارید.

 
شما بیش از 15 سال است که مهارت‌های ارتباطی را آموزش می‌دهید. داستان شما و ارتباطات چیست؟

قصه من با ارتباطات قصه ساده‌ای هست. در سنین نوجوانی فهمیدم که هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که دیده بشوم. بخشی از این انگیزه به این سمت رفت که درس بخوانم و شاگرد اول شوم و رتبه دورقمی بزنم و… ولی دست آخر باز متوجه شدم گرچه اینها برای من حس خوب ایجاد می‌کند اما وقتی دلم می‌خواهد با استادم یا سایرین صحبت کنم نمی‌توانم که صاف بگویم من دانشجوی فلانم و… و به ضعف ارتباطیم پی بردم. کسی به ما ارتباطات را یاد نمی‌دهد و ارتباطات قطعاً ذاتی نیست.

چه آیتم‌هایی پکیج ارتباطات شما را ساخت؟

آیتم‌های مختلفی چون مفهوم پیام، کانال‌های ارتباطی آدم‌ها، زبان بدن، تحلیل رفتار متقابل و… اما یادتان باشد که ارتباطات مثل فریم در عینک است. در عینک عدسی مهمتر است یا فریمش؟ قطعاً هردوی آنها. مهارت‌های ارتباطی فریم است و اینکه چه کسی و با چه محتوایی دارد ارتباط برقرار می‌کند به شخصیت شناسی و غنای روانی افراد ربط دارد و بحثی مهم اما مجزا از ارتباطات است. ما همیشه به دانشجویانمان می گوییم که ما در اینجا به شما فریم خوب می‌دهیم، عدسی را باید به هر صورت و جای دیگر ترمیم کنید.

تعریف ارتباطات چیست؟

فرض کنید من تلویزیون می‌فروشم و شما می‌آیید مغازه من و از من می‌پرسید این LED که منحنی ست چیست و چه خاصیتی دارد؟ من در جواب به جای اینکه اطلاعات فنی بدهم که 24 میلیون پیکسل دارد و چنین و چنان است، از شما می‌پرسم دوست دارید چه برنامه‌ای ببینید؟ و مثلاً شما می گویید والیبال دیدن را دوست دارم. بعد من میگویم ویژگی این LED این است که شما در حرکت‌های سریع توپ، تمام حرکت را می‌توانید ببینید نه اینکه یک خط صاف ببینید. و همانجا این صحنه را نشانتان می‌دهم و مفهوم 4k را به جای اینکه با الفاظ تخصصی بگویم، با زبان شما به خودتان می گویم. چون من نمی‌دانم شما چه کاره‌اید یا چقدر سواد تخصصی دارید. ارتباط یعنی انتقال پیام از مغز من به مغز مخاطب و اطمینان از تحویل داده شدن همان چیزی که من منظورم بوده. واحدی که در ارتباط جابجا می‌شود «پیام» است.

گام‌های اول برای فراگیری مهارت‌های ارتباطی چیست؟ کتاب خاصی را پیشنهاد می‌کنید؟

من بعد از 15 سال درس دادن مثل آشپزی‌ام که موقع پختن کیک فکر می‌کنم درست است که به ما گفتند بکینگ پودر نیاز است ولی شاید انقدر هم نیاز نباشه! خیلی‌ها در دام مفاهیم تئوری می افتند و یا در دام تاکید بیش از حد به موضوعی خاص. مثلاً زبان بدن را خیلی بزرگ می‌کنند درحالیکه درحدی که خراب کاری نکنید کافی هست. کانال‌های ارتباطی (سمعی، بصری، لمسی) چقدر مهم است؟ مهم هست اما نه انقدر که نتوانیم بدون آن یک زناشویی خوب و یا کسب و کار خوب داشته باشیم. تحلیل رفتار متقابل چقدر مهمه؟ خیلی اما به شرطی که خودش دام نشود و طرف فقط این حرفها را بلغور نکند! مشکلی که ما با دانشجویان مهارت‌های ارتباطی داریم این است که فکر می‌کنند با گفتن این کلمات، همه چیز را یاد گرفته‌اند. مثلاً طرف در گفتگو می‌گوید «آقا کودک درونت فلان شد، بالغ اون رو فلان کردی و…» منِ دکتر شیری یک اپسیلن هم از این کلمات در زندگیم نیست. مغز نمی‌تواند بین احساس یک چیز و خود آن تفکیک قائل شود و کافی است که با بکار بردن این کلمات شما احساس کنید که ارتباطات رو بلدید، در این صورت هیچ چیزی از ارتباطات یاد نخواهید گرفت. با ذکر این مقدمه کتاب «پیام‌ها» اثر مارتا دیویس را توصیه می‌کنم. کارگاه‌های آموزشی را هم بسیار توصیه می‌کنم چون ما رو می‌اندازند داخل آب و در واقع درگیر موضوع می‌شویم.


برای ارتباط برقرار کردن مؤثر باید چه کرد؟

بگذارید با مثالی توضیح دهم. فرض کنید دوستی به شما زنگ می زند و از شما می‌خواهد تلفن فلان دکتر را به او بدهید. شما چه می‌کنید؟ می‌توانید یک کار انجام دهید و آنهم این است که نیازش را برطرف کنید، اما می‌توانید کارهای دیگری هم بکنید. اینکه علاوه بر، برطرف کردن نیازش، نشان دهید که آدم قابل اعتمادی هستید و به هر روش یک ارتباط مؤثر ایجاد کنید. مثلاً اینکه بلافاصله شماره تلفن را برایش بفرستید و در جواب اس ام اس «ممنون» که او می‌دهد بنویسید «هر وقت بخواهی در خدمتتم» بعد هم فردایش تماس بگیرید و از او بپرسید ایا کارش راه افتاد؟ کل اینها شاید یک دقیقه هم وقت نگیرد اما باعث می‌شود علاوه بر دادن یک شماره تلفن، دادوستدی روانی هم انجام می‌پذیرد. وشما به روبرویی پیام بدهید که قابل اعتماد و همراهش هستید و ارتباطی مؤثر شکل گیرد.

 

در بحث مهارت‌های ارتباطی بالاخره هر کدام از ما دست و پا شکسته تجربیاتی داشته‌ایم، خیلی هامون فکر می‌کنیم ارتباطات یعنی بلبل زبونی! واقعاً نیاز هست مهارت‌های ارتباطی را آموزش ببینیم؟

دقیقاً درست است. خیلی‌ها متوجه نیستند که ارتباط به معنای پررویی نیست. خیلی اوقات آدمی که ارتباطات را حرفه‌ای بلد است، مثلاً درزمانی که دوستش دارد برایش درددل می‌کند، سکوتش به موقع است. مهارت‌های ارتباطی برای یک کارآفرین و در کسب و کار هم بسیار مؤثر و لازم است.

به عنوان یک هدیه به خوانندگان خلاقیت که بیشتر کارآفرین هستند نکته‌ای درباره ارتباطات بفرمایید.

در کسب و کارمان وقتی مقابل یک آدم قرار می‌گیریم سه حالت وجود دارد. یا مشتری ماست یا غریبه است یا مشتری سابق ما. با این سه نوع آدم سه استراتژی متفاوت باید در پیش بگیریم. باید در آن چند دقیقه‌ای که فرصت داریم و فردی وارد کفاشی، عکاسی و… ما شده بفهمیم کدام یک از اینهاست چون اگر استراتژی اشتباه بکار ببریم وقتمان را تلف کرده‌ایم یا نهایتاً یک بار می‌توانیم بفروشیم.

به مشتری باید بفروشیم، غریبه را باید به شبکه ارتباطی‌مان وارد کنیم پس نباید لزوماً به غریبه بفروشیم، به مشتری سابق باید بیشتر بفروشیم و ازش بخواهیم ما را به دیگران توصیه کند. البته این کار ساده‌ای نیست و جزء مهارت‌های پیشرفته است. مهم این است که در درجه اول تشخیص بدهیم هرکس در کدام یک از این سه دسته می‌گنجد. اگر دیدم مشتری نیست سریع بروم سراغ شبکه‌سازیش و در شبکه‌ام روزی یک رابطهٔ دو سر سود بین ما برقرار خواهد شد. پس خیلی اوقات وقتی یک نفر به دفتر یا مغازه ما آمد ولی خرید نکرد سگرمه هایمان را درهم نکنیم بخاطر اینکه نیم ساعت برای او توضیح داده‌ایم. می‌توانیم آن نیم ساعت توضیح را تبدیل کنیم به شیوه‌ای که فرد وارد شبکه ما بشود و با یک تجربه خوب محل کار ما را ترک کند و بعداً با یک پتانسیل خرید بسیار بالاتر برگردد.

حرف پایانی…

فقط من یک نگرانی‌ای که دارم این است که من خیلی اهتمام دارم به تمدن و فرهنگ ایران، شعاری و کلیشه‌ای هم حرف نمی‌زنم. یک مقدار مراقب باشیم که همهٔ اهمیت یادگرفتن مهارت‌های ارتباطی برای فروش بیشتر نیست، همه مفهوم شبکه‌سازی هم برای ایجاد یک شبکه فروش نیست. متأسفانه تب شرکت‌های هرمی کمی جوانان ما را تهی کرد، بادکنک‌ها و وهم‌های اقتصادی برای بچه‌های ما درست کرد. منِ دکتر شیری به روان آدم‌ها بسیار اهمیت قائلم، مواظب باشیم یک‌وقت نیاییم غایت و نهایت مهارت‌های ارتباطی را بکنیم فروش بیشتر. کاری کنیم در کنار فروش بیشتر آدم‌ها حس بهتری نسبت به خود و کسب‌وکارشان داشته باشند. و تمام این حس خوب با پول نیست.

 
 
 
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *